سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] کارها چنان رام تقدیر است که گاه مرگ در تدبیر است . [نهج البلاغه]
توحید وجود
 
تقدیر شرّ عدمی !!!

 

من وسیله ای می سازم ؛ مثلا «چاقو» .

تا اینجا من هنرمند و صنعتگرم، وسیله ای ساخته ام که به درد می خورد و کاری از آن برمی آید، قابل تقدیر هستم، و هیچ کس نمی گوید بد کردی !

این وسیله قابلیت هائی دارد که بخواهی یا نخواهی همراه آنست .

اگر با آن میوه ای را براحتی دو نیم کردی می گوئی آفرین عجب چیز خوبی ساخته ای . ( من آنرا تیز ساخته ام )

ولی اگر این وسیله در جائی قرار گرفت و زنگ زد و کند شد، این کندی را من نساخته ام ! من چاقو ساخته ام و آن زمان که ساختم این بدی همراه آن نبود و من این بدی را نساختم !

بله، می شد که از فلز ضد زنگ بسازم که این بدی ظهور پیدا نکند ! ولی این حرف دیگری است .

پس زنگ زدن چاقو بخاطر این نیست که من آنرا زنگ زننده ساخته ام ؛ بلکه بخاطر آنست که آنرا ضد زنگ نساخته ام !

( البته می توانم دستور مصرف بدهم که این وسیله را در معرض رطوبت نگذارید و آنرا پاک نگهدارید تا زنگ نزند . اگر این دستور را ابلاغ کردم و شما عصیان کردی، تمرد کردی، و بر خلاف عمل کردی؛ نتیجه، فعل تو است نه فعل من ! )

صانع، تبارک وتعالی، در ایجاد تک تک مخلوقات هنر نمائی کرده، صنعتگری کرده، هر موجودی خیر و بهر کاری آفریده شده، قابل تقدیر است، او شر ایجاد نکرده.

مثلا آتش را آفریده، این مخلوق قابلیت هائی دارد که خواهی نخواهی همراه آنست. اگر با آن خانه ات را گرم کردی می گوئی آفرین عجب چیز خوبی است. ( او آنرا گرم کننده آفریده )

ولی اگر این آتش دست من را سوزاند و سیاه کرد و از بین برد، این درد و رنج من را خدا ایجاد نکرده، خدا آتش آفرید و آن زمان که آفرید این شر همراه آن نبود، خدا این شر را ایجاد نکرد .

بله، می شد آتش را جوری بسازد که بدن انسان را نسوزاند ! ولی این حرف دیگری است .

پس اینکه آتش دست من را سوزاند بخاطر این نیست که خدا آنرا سوزاننده دست من ساخته، بلکه بخاطر آنست که نسوزاننده بدن انسان نساخته است !

( اگر گفتم که آتش بدن را می سوزاند و تو عصیان کردی، تمرد گردی، و بر خلاف عمل کردی؛ نتیجه، فعل تو است نه فعل خدا ! )

حال؛

این نفس انسانی را که خدا آفریده قابلیت دارد که با اختیار خود تعالی یابد و به لقاء خدا برسد؛

به به ! عجب چیزی آفریده ! تبارک الله !

اگر این نفس طوری شد که غرق شهوات دنیا شد و فریب لذات آنرا خورد و دنیا را اختیار کرد، و دنیا را نیز به فساد و تباهی کشید !! (و به آتش دوزخ  سوخت و از بهشت محروم  شد)؛ این شر خالق نیست !

خداوند دستور داده که با این مخلوق اینگونه رفتار کنید؛ اگر عصیان کردی، تمرد کردی، طغیان کردی، گناه کردی، نتیجه، فعل تو است نه فعل خدا !

  ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللّهِ ! وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَة فَمِنْ نَفْسِکَ !

 بله ، میشد که انسان را طوری بسازد که فریب لذات دنیا را نخورد، ولی این حرف دیگری است .

پس مجازات انسان به آتش دوزخ بخاطر این نیست که خدا او را مختار آفریده ، بلکه بخاطر آنست که آنرا مجبور نیافریده !

تمام فقر و فساد و تبعیض و ... این عالم و زندگی خلق الله ! تو این دنیا ،اینگونه است.

 و ما ظلمناهم، و لکن کانوا انفسهم یظلمون !

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا !

لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ

وَ لکِنْ کَذَّبُوا !

فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.

 تبسم

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سید محمد جواد 90/10/27:: 11:26 صبح     |     () نظر