بیا بشین کنج دل من ، با هم حرف بزنیم
میگم در به در دنبال خدا گشتیم ؛ پیداش نکردیم !
آدرس داشتیم و پیداش نکردیم !
این همه آیه، این همه دعا، این همه نقشه، این همه کروکی دقیق،
این همه علامت و نشونه !!
گفتیم کجاس ؟
گفتن نزدیکه !
گفتیم کو ؟
کجاس که نزدیکه ؟!
گفتن از رگ گردن نزدیک تر ... !
گفتیم کجاس ؟
گفتن تو دلای شکستس !
گفتیم کجاس ؟
گفتن گفته صدام کنین جواب می دم .
صداش زدیم !
جواب نداد !!
گفتن تو عقلت نمی رسه !
همینکه صداش زدی همین جوابش بوده !!
دل خوش کنک !
من اینو نمی خوام ! می خوام جواب بده !
می خوام بشنوم ! می خوام ببینمش !
با این حرفام گول نمی خورم !!
گفتیم کجاس ؟ گفتن همه جا !
ولی من که نمی بینم !!
چرا منو اذیت می کنی !؟ چرا سر به سرم میذاری ؟!!
کجاس ؟؟؟ حرف من اینه که:
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
گفتن :
إنه لا یحتجب عن خلقه، إلا أن یحجبهم الأعمال دونه !
...
...
ببین آقا،
نشستی یه گوشه چشماتو خیره دوختی به ساعت رو دیوار !
نیم ساعته !
تو عالم خودتی؛ تو خیالتی؛ اینجائی و دلت اینجا نیس ! فکرتو مشغول کردی به خیال و آسمون و ریسمونو داری به هم می بافی؛ هر جور دلت می خواد !
یکی میاد دم در، صدات می کنه؛ میشکنه اون شیشه سراب فکرتو،
بر می گردی نیگاش می کنی می گی : ها ؟
می گه ساعت چنده ؟
: نمی دونم ! بزار ببینم !!
چی کار می کردی نیم ساعته ؟؟؟
سراب خیالت چشم باز واقعیتتو کور کرده بود !
چشم داشتی و نمی دیدی !!
اِ ! چه باحال ! می گن
لهم أعین لا یبصرون بها ها ! نمی فهمیدیم یعنی چی !
داداشی؛ تو بودی؛ خدا هم بوده ! چشم تو چشم ،
نزدیکِ نزدیک ، ولی ندیدیش !!
یار نزدیکتر از من به من است وین عجبتر که من از وى دورم چه کنم با که توان گفت که یار در کنار من و من مهجورم
مشغول بودی خب، کار داشتی ! با خیالاتت ! با اوهامت !
با خواسته های دلت ! با سراب اعمالت !!
.
یکی نیس صدات کنه ! شیشه سراب زندگیتو بشکنه ؛
برگردی بگی : ها !
خدا کجاس ؟
نمی دونم !، بزار ببینم !
خدا اینجاس :) کنار من :) چشم تو چشم ! :)
ای در میان جانم و جان از تو بی خبر از تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی، دل و جان از تو بی خبر
کلمات کلیدی: